شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

پنجمین اصلاح مو

سلام قند عسلم ببخشید که اینقدر دیر به دیر میام آخه متاسفانه 13 آذر ماه یعنی درست فردای تولدت،خاله جون (خاله من) به رحمت خدا رفت به خاطر همین یه چند روزی رفته بودیم رشت. بعد 21 آذر هم اینجا براش مراسم گرفتیم بعد از اونم 27 آذر اولین سالگرد خانم جون(مادر بزرگم)بود.خلاصه اینکه این دو سه هفته مشغول این مراسما بودیم. عزیزم باید ببخشی نمی خواستم تو وبلاگت خاطرات بد ثبت کنم فقط گفتم که بدونی چرا دیر اومدم اینجا رشته رفته بودیم سرخاک خاله جون(مراسم سومین روز) بابایی گذاشته پشت وانت عکستو انداخته دیروز بردیمت آرایشگاه برای اصلاح مو،مثل آقا نشستی و آرایشگره موهاتو کوتاه کرد بهت میگفت پایینو نگاه کن سرتو میاوردی پایینT میگفت بالا رو...
29 آذر 1393

جشن تولد 2 سالگی

سلام عزیزم همون طور که بهت قول داده بودم این پست شامل عکسهای جشن تولدت میشه اول از همه تزیین خونه توسط مامان که خیلی مختصر درست شده این شمع تولد یک سالگیته که برات نگهش داشتم اینم اولین لباسیه که تو بیمارستان پوشیده بودی عزیز دلم وقتی من داشتم کارای تزیین و انجام میدادم اومدی وایستادی که عکستو بگیرم داری واسه خودت دست میزنی اینجا هم داری بشکن میزنه داری بادکنک بازی میکنی و اما کیک تولد و شروع جشن اینجا هم داری میرقصی و اما کادوها از طرف پدر جون و مادر جون وجه نقد خاله جو...
12 آذر 1393

تولدت مبارک

سلام پسر عزیزم نازنینم لحظه ی ورودت به دروازه ی قلبم ولبخندشکفتنت به باغچه ی دنیا رو اول به خودم چون سراغاز حس خوشبختی من است وسپس به تواز ته دلم تبریک میگم … دو سالگیت مبارک امروز تولد 2 سالگیته،2 سال با تو بودن مثل برق و باد گذشت ولی شیرین گذشت.وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میبینم که دلم خیلی واسه اون روزها تنگ شده،واسه اولین دیدار،واسه اولین خندت...ایشالا 120 ساله بشی گلم                                                                   ...
12 آذر 1393

لغت نامه آرتین

سلام گلم این پست مربوط میشه به کلماتی که تو میگی با لهجه شیرین و مخصوص خودت(البته از یک سالگی تا الان) مامان= مامان بابا= بابا عینک= اِنک نی نی= نی نی گوشی= شی خواهر= باجی علی= اَیی توپ= بوبی شیر= شیر آب= آب دایی= دَیی خیار و خیار شور= کی کباب= گباب نان= هامی انار= اَنی سیب= آبی عمه= عمه شکلات= شیکی گوسفند= بع بعی موز= مَنی پلو= پوفی بیرون= اِشی تولدت مبارک= اَبَبو اَبَبو رقیه= روقَ باز کن= آش بستنی و ماست= نَمَ فعلا همینا یادم بود اگه بازم یادم افتاد میام اضافه میکنم     ...
8 آذر 1393

سرما خوردگی شدید

سلام پسرم الان میپرسی چرا این همه مدت نبودم و وبلاگتو آپ نکردم.آره عزیزم علت این که این دو هفته رو نتونستم بیام مریضی تو بود بد جور سرما خورده بودی منم مشغول مراقبت و پرستاری بودم  سرما خوردگیت اونقدر شدید بود که دکتر برات نصف پلی سیلین رو تجویز کرد،آخه سرفه میکردی از نوع خروسکی،تب 38 درجه داشتی و آبریزش دماغتم که براه بود الهی بمیرم اونقدر بی حال بودی که فقط دراز کش جلوی تلویزیون مونده بودی باید اعتراف کنم که دلم برای شیطونیات تنگ شده بود.الحمد اله الان خیلی خیلی خوبی بازم شیطونیات شروع شده  اینم عکست که بی حال داری TV نگاه میکنی خدایا هیچ وقت هیچ پدر و مادری مریضی بچشو نبینه (الهــــــــــــــــــــــــــــ...
8 آذر 1393
1